پارت بیست و هفتم

زمان ارسال : ۵۰ روز پیش


دکتر یاوری روی صندلی می‌نشیند؛ با آرامش عکس را مجدد لای همان کتاب قرار می‌دهد. دستش را زیر چانه‌اش می‌گذارد و همچنان منتظر است که پاسخی در جواب حرفش گفته شود.

بوی عطر دکتر در مشامم می‌پیچد؛ یک آن تمام خشم‌های فرو برده و احساسات سرکوب شده از ذهنم بیرون می‌ریزند؛ باید جلوی دهانم را بگیرم و به سرعت اتاق را ترک کنم؛ باید دو پا دارم، دو پای دیگر را قرض بگیرم تا بتوانم از قفسی

175
29,539 تعداد بازدید
98 تعداد نظر
48 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • دانه

    ۱۶ ساله 20

    رمانتون عالی و بی نظیر

    ۲ ماه پیش
  • محبوبه لطیفی | نویسنده رمان

    سپاس از همراهی شما

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید